Dlus.LXB.Ir
.:: Your Adversing Here ::.
 

داستان های کوتاه

خجالت نکش
 
 
نوه گلي دارم که هروقت براي خريد اسباب بازي زورش به پدر و مادرش نميرسه مياد سراغ من
و باشيرين زبوني وادارم ميکنه تاباهم بريم و اسباب بازي مورد نظرش رو بخريم.
روز گذشته براي دومين بار در اين ايام اين افتخار ميمون نصيبم شد .
وارد يکي از فروشگاه هاي اسباب بازي شديم ، زمان زيادي نگذشت که آقايي با دو دخترش وارد فروشگاه شد ، هر کدوم از بچه ها باتوجه به سليقش عروسکي رو بغل کرد و اصرار ميکرد که من همين رو ...

 

.: ادامه مطلب :.
  • نوشته : Adnan.gh
  • تاریخ: پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:داستان های کوتاه,
  • داستان های کوتاه

    داستان عاشق واقعی
     
     
     
    تو چشای سیاهش زل زد همون چشمایی که وقتی ۱۶سال بیشتر نداشت

    باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و هوارو عربده بالاخره کاری کرد که باهم دوست شدن

    دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حرفای پسرک پرید و گفت:

    من دیرم شده زودی باید برم خونه...
    .
    .
    .
     

    .: ادامه مطلب :.
  • نوشته : Adnan.gh
  • تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:داستان های کوتاه,
  • داستان های کوتاه

    بین شما کسی مسلمان هست؟
     
     
    .
    .
    .
    .
    .

    .: ادامه مطلب :.
  • نوشته : Adnan.gh
  • تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:داستان های کوتاه,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد


    dlus

    Adnan.gh

    dlus

    http://dlus.lxb.ir

    Dlus.LXB.Ir

    داستان های کوتاه

    Dlus.LXB.Ir

    به وبلاگ من خوش آمدید

    Dlus.LXB.Ir